Abstract:
پژوهش حاضر با هدف آزمودن الگویی از پیشایندهای رفتارهای انحرافی در محیط انجام گرفت. در این الگو اعتمادپذیری کارکن و قابلییت اعتماد سرپرست متغیرهای مستقل, رفتارهای انحرافی در محیط کار متغیر وابسته. و اعتماد بینفردی متغیر میانجی بودند. روش پژوهش همیستگی از طریق الگویابی معادلات ساختاری ((SEM) و نمونه این پژوهش شامل ۳۲۵ نفر از کارکشان شرکت ذوب آهن اصفهان بود که با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی طبقهای انتخاب شدند. از این تعداد ۷۸/ مرد بودند و میانگین سنی آنها نیز ۳۵ سال بود. شرکتکنشدگان در پژوهش حاضر پرسشنامههای اعتمادپذیری جاروپا و همکاران (۱۹۹۸) قابلیت اعتماد مایر و دیویس (۱۹۹۹) اعتماد بینفردی اسکورمن و بارلینگر (۲۰۰۶) و رفتارهای انحرافی در محیط کار بنت و رابینسون (۲۰۰۰) را تکمیل نمودند. ارزیایی الگوی پیشنهادی از طریق الگویابی معادلات ساختاری ((SEM) و با استفاده از نرمافزارهای SPSS ویراست ۱۸وAMOS ویراست ۱۸ انجام گرشت جهت آزمودن اثرهای واسطهای الگوی پیشنهادی از روش بوت استراپ در برنامة ماکروی پریچر و هیز استفاده شد نتایج نشان دادند که الگوی پیشنهادی از برازش خوبی با دادهها برخوردار است. اثرهای منفی غیرمستقیم اعتمادپذیری کارکن و قابلیت اعتماد سرپرست بر رفتارهای انحرافی در محیط کار از طریق اعتمادبینفردی نیز حمایت دریافت نمودند. نتایج یافته های پژوهش حاضر بر سودمندیهای عملی ترویج اعتماد در سازمان مهر تایید زدند. با درنظر گرفتن اهمیت اعتماد برای بازدههای سازمانی کلیدی از قبیل رفتارهای انحرافی در محیط کارء نتایج این پژوهش میتوانند راهنمایی برای افزایش اعتماد در سازمان باشند.
The present study tested a model consisting precedents of workplace deviance. In this model trustworthiness and trust propensity were independent variables, workplace deviance was dependent variable, and interpersonal trust was mediator. Research design was correlation through structural equation modeling (SEM) and the sample consisted of 325 employees of Esfahan Steel Company (ESCO) who were selected by stratified random sampling method. Of this sample, 78 per cent were men and average age was 35 years. Participants of this study completed Trustworthiness Scale (Jarvepaa, et al., 1998), Trust Propensity Questionnaire (Mayer & Davis, 1999), Interpersonal Trust Questionnaire (Schoorman & Barlinger, 2006)and Workplace Deviance Questionnaire (Bennett & Robinson, 2000). Structural equation modeling (SEM) through AMOS-18 and SPSS-18 software packages was used for data analysis. In addition, Preacher and Hayes” SPSS Macro program was used for testing mediation. The results showed that the proposed model fit the data properly. The results also supported the negative indirect effect of trustworthiness and trust propensity on workplace deviance through interpersonal trust. This study underscores the practical benefits of fostering trust in the workplace. Considering the importance of trust to key organizational outcomes, for instance workplace deviance, the results can provide a guide for increasing trust in organizations
Machine summary:
"-Quarterly Journal of Career Organi ﻓﺼﻠﻨﺎﻣﻪ ﻣﺸﺎوره ﺷﻐﻠﻲ و ﺳﺎزﻣﺎﻧﻲ zational Counseling دوره ﭼﻬﺎرم / ﺷﻤﺎره 31 / زﻣﺴﺘﺎن، 1931، 001-38 001-38 ,2102 Vol, 4/ No, 13/ Fall اﻋﺘﻤﺎدﭘﺬﻳﺮی ﻛﺎرﻛﻦ، ﻗﺎﺑﻠﻴﺖ اﻋﺘﻤﺎد ﺳﺮﭘﺮﺳﺖ و اﻋﺘﻤﺎد ﺑﻴﻦﻓﺮدی ﺑﻪﻋﻨﻮان ﭘﻴﺸﺎﻳﻨﺪﻫﺎی رﻓﺘﺎرﻫﺎی اﻧﺤﺮاﻓﻲ ﻣﺤﻴﻂ ﻛﺎر Employee’s trust propensity, supervisor’s trustworthiness and interpersonal trust as antecedents of workplace deviance ﺗﺎرﻳﺦ درﻳﺎﻓﺖ ﻣﻘﺎﻟﻪ: 92/2/1931، ﺗﺎرﻳﺦ درﻳﺎﻓﺖ ﻧﺴﺨﻪ ﻧﻬﺎﻳﻲ: 81/4/1931، ﺗﺎرﻳﺦ ﭘﺬﻳﺮش ﻣﻘﺎﻟﻪ: 6/5/1931 ٢ ﻧﺴﺮﻳﻦ ارﺷﺪی١ و ﺻﺎﻟﺤﻪ ﭘﻴﺮﻳﺎﻳﻲ )N.
Organizational deviance 48 ﻓﺼﻠﻨﺎﻣﻪ ﻣﺸﺎوره ﺷﻐﻠﻲ و ﺳﺎزﻣﺎﻧﻲ/دوره ﭼﻬﺎرم/ﺷﻤﺎره 31/زﻣﺴﺘﺎن 1931 ﻓﺮدی ﺑﻪﻋﻨﻮان ﭘﻴﺸﺎﻳﻨﺪﻫﺎیاﻋﺘﻤﺎدﭘﺬﻳﺮی ﻛﺎرﻛﻦ، ﻗﺎﺑﻠﻴﺖ اﻋﺘﻤﺎد ﺳﺮﭘﺮﺳﺖ و اﻋﺘﻤﺎد ﺑﻴﻦ...
Integrative model of organizational trust 58 ﻧﺴﺮﻳﻦ ارﺷﺪی و ﺻﺎﻟﺤﻪ ﭘﻴﺮﻳﺎﻳﻲ اﻋﺘﻤﺎد ﺑﻴﻦﻓﺮدی1 را ﺗﻤﺎﻳﻞ ﻓﺮد اﻋﺘﻤﺎدﻛﻨﻨﺪه ﺑﺮای ﺗﺄﺛﻴﺮﭘﺬﻳﺮی از اﻋﻤﺎل ﻓﺮد ﻣﻮرد اﻋﺘﻤﺎد ﺑﺮاﺳﺎس اﻳﻦ اﻧﺘﻈﺎر ﻛﻪ وی ﻋﻤﻞ ﻣﻌﻴﻨﻲ را اﻧﺠﺎم ﺧﻮاﻫﺪ داد، ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻛﺮدهاﻧﺪ.
اﻳﻦ اﻧﺘﻈﺎرات ﻣﺜﺒﺖ در ﻗﺎﻟﺐ اﻋﺘﻤﺎدﭘﺬﻳﺮی ﺑﻪﻋﻨﻮان ﻳﻚ وﻳﮋﮔﻲ ﺷﺨﺼﻴﺘﻲ دروﻧﻲ و ﭘﺎﻳﺪار، ﺗﻤﺎﻳﻠﻲ ذاﺗﻲ ﺑﺮای اﻋﺘﻤﺎد ﻛﺮدن و ﻋﺎﻣﻠﻲ در ﺟﻬﺖ ﺷﻜﻞدﻫﻲ ﻧﮕﺮشﻫﺎی ﻣﻄﻠﻮب و اﻋﺘﻤﺎد 6 در رواﺑﻂ ﺑﻴﻦﻓﺮدی اﺳﺖ ﻛﻪ از وﻗﻮع رﻓﺘﺎرﻫﺎی اﻧﺤﺮاﻓﻲ ﺟﻠﻮﮔﻴﺮی ﻣﻲﻛﻨﺪ )ﻟﻲ5، 1102(.
ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ، داﻧﺶ، ﻣﻬﺎرت و ﺷﺎﻳﺴﺘﮕﻲﻫﺎی ﻓﺮد ﻣﻮرد اﻋﺘﻤﺎد ﺑﻪواﺳﻄﻪ اﻳﺠﺎد اﻋﺘﻤﺎد ﺗﺄﺛﻴﺮ ﭼﺸﻤﮕﻴﺮی ﺑﺮ ﻓﻌﺎﻟﻴﺖﻫﺎی ﻛﺎرﻛﻨﺎن دارﻧﺪ و ﺗﻤﺎﻳﻞ اﻓﺮاد را ﺑﺮای اﻧﺠﺎم دادن رﻓﺘﺎرﻫﺎی ﻣﺨﺮﺑﻲ ﻫﻢﭼﻮن دزدی، ﻧﺎﺳﺰاﮔﻮﻳﻲ، ﻏﻴﺒﺖ و اﺳﺘﻔﺎده از ﻣﻨﺎﺑﻊ در ﺟﻬﺖ ﻧﻔﻊ ﺷﺨﺼﻲ ﻛﻪ ﺳﺎزﻣﺎن را از اﻫﺪاف ﺗﻌﻴﻴﻦﺷﺪه ﺧﻮد دور ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ، از ﺑﻴﻦ ﻣﻲﺑﺮد )ﻛﻮﻟﻜﻮﻳﻴﺖ و ﻫﻤﻜﺎران، 7002(.
اﻳﻦ اﻧﺘﻈﺎرات ﻣﺜﺒﺖ در ﻗﺎﻟﺐ اﻋﺘﻤﺎدﭘﺬﻳﺮی ﺑﻪﻋﻨﻮان ﻳﻚ وﻳﮋﮔﻲ ﺷﺨﺼﻴﺘﻲ دروﻧﻲ و ﭘﺎﻳﺪار، ﺗﻤﺎﻳﻠﻲ ذاﺗﻲ ﺑﺮای اﻋﺘﻤﺎد ﻛﺮدن و ﻋﺎﻣﻠﻲ در ﺟﻬﺖ ﺷﻜﻞدﻫﻲ ﻧﮕﺮشﻫﺎی ﻣﻄﻠﻮب و اﻋﺘﻤﺎد در رواﺑﻂ ﺑﻴﻦﻓﺮدی اﺳﺖ ﻛﻪ از وﻗﻮع رﻓﺘﺎرﻫﺎی اﻧﺤﺮاﻓﻲ ﺟﻠﻮﮔﻴﺮی ﻣﻲﻛﻨﺪ."