Abstract:
رواج تعاریف ساده انگارانه از علم در میان بسیاری از پیشگامان علوم اجتماعی مانند فروید سبب شد تا انبوهی از معتقدات ملحدانه و فلسفی با برچسب علم بودگی، جواز ورود به مطالعه علمی دین را بیابند و به عنوان شناخت های معتبر و بی طرفانه معرفی شوند. اگر بتوان به گونه ای حقیقتا بی طرفانه، درباره دین به تولید دانش تجربی پرداخت، آنگاه سخن از ورود اهل ایمان به دایره مطالعه علمی دین بی وجه نخواهد بود. اگر «انسان مومن مدرن» از ورود به دایره مطالعه علمی دین ناگزیر باشد، باید مبانی، تلویحات و پیامد های چنین ورودی را نقادانه بررسی کند. در این نگاشته تلاش می شود تا با معرفی و تبیین شرط «بی طرفی پیشینی نسبت به حقیقت دین» نشان داده شود که از چهار وجه حقیقت، منشا، معنا و کارکرد دین، تحقیق علمی تنها می تواند به پژوهیدن کارکرد دین بپردازد. اما حتی حصر فعالیت علمی به کارکردپژوهی نیز از دیدگاهی مومنانه، تهی از برخی آسیب ها نیست. در نهایت شاید بهترین گزینه مومنان در این عرصه همان دشوارترین گزینه باشد یعنی درانداختن طرحی نو از علم دین؛ علمی به راستی بی طرف که هم در اعتبار چیزی کم از علوم طبیعی نداشته باشد و هم در شناخت دین و معنویت از روایی بیشتری برخوردار باشد. اگر پدیدایی چنین علمی امکان پذیر باشد.
Prevalence of simplistic notions of science among many pioneers of social sciences such as Freud has caused a large amount of atheistic and philosophical materials labeled as scientific to enter the domain of scientific study of religion and introduced as valid، unbiased cognitions. If it were possible to produce experimental knowledge about religion in a truly impartial manner، then the involvement of the believers in scientific study of religion would be relevant. If a modern believer has to inevitably involve himself in the arena of study of religion، he should critically study the principles، implications، and consequences of such an involvement. Attempts have been made in the present study to introduce and explain the condition of “apriori impartiality towards the truth of religion” to show that out of four aspects of truth، origin، meaning and function of religion، scientific research can only study the function of religion. However، even confining the scientific research to the function of religion is not devoid of some impediments in a faithful outlook. Ultimately، perhaps the best choice for the believers in this arena may be the most difficult choice، i.e. introducing a new plan of science of religion; a truly impartial science، whose impartiality is not lesser valid than natural sciences and at the same time is more credible in cognition of religion and spirituality; if the creation of such a science is possible at all.
Machine summary:
اما آنچه در مرکز توجه اين نگاشــته قرار دارد، پژوهيدن دين با مباني و روش هاي علوم تجربي اســت و بــه آن با اصطلاح «مطالعه علمي دين » يا اصطلاحات مشــابه (مادامي که منظور از علم در آنها، شناخت مبتني بر روش شناسي علوم تجربي باشــد) اشاره مي شود و با اصطلاح کلي «مطالعه دين » و اصطلاحات مشابه فرقي فارق دارد؛ مثلا همين فرق فارق اســت که (به زعم بسياري ) «پديدارشناسي دين » را خــارج از دايــره «مطالعه علمي دين » قرار مي دهد (نگاه کنيد به آيديناپولس و يانن ٥، ١٩٩٤ به ويژه بخش نخست و نيز آلن ، ٢٠٠٥ : ٧٠٩٧) و به آن خواهيم پرداخت .
Cognitive Sciences از اين رويکردهاي ميان رشــته اي اســت که محققاني از روان شناسي و انسان شناسي تا عصب شناسي و علوم رايانه در آن مشارکت دارند (براي شرحي موجز ولي جامع مراجعه کنيد به اســکان ١ و ديگران ، ٢٠٠٥) و برخي از ايشــان که به پژوهيدن دين پرداخته اند، مباني ، روش ها و يافته هاي خود را ذيل عنوان «علوم شناختي اديان »٢ جاي داده اند (معرفي فشرده اي از آن را در بارت و بردت ٣، ٢٠١١ ببينيد)؛ البته کليت «علوم شناختي » (و به تبع آن علوم شــناختي اديان ) از دسته بندي صرف و تقسيم کار براي گروهي از پژوهش هاي ميان رشته اي فراتر مي رود و بر پيش انگاشت ها و ترجيحات ويژه اي تکيه دارد (نگاه کنيد به تاگارد٤، ٢٠١٢) که محل تأمل است و وارسي آنها مجال موسع تري مي طلبد.
Religion without God: Methodological Agnosticism and the Future of Religious Studies.
History and Phenomenology in the Science of Religion.