Abstract:
دانشگاه الازهر در طول تاریخ خود، دستخوش تطوراتی شده است. این دانشگاه پس از طی دوران رکود در دوره عثمانی و قبل از آن، با رویکارآمدن محمدعلی پاشا وارد مرحله جدیدی شد. در این دوره، الازهر وابستگی مالی کاملی به دولت پیدا کرد. سیدجمال اقدامات مهمی درجهت اصلاح این مرکز علمی انجام داد که عبده آن را ادامه داد. هریک از پروژههای اصلاحی یادشده پیامدهای سیاسیاجتماعی خاصی در جامعه مصر داشت. هدف این نوشتار بررسی ماهیت پروژههای اصلاحی الازهر و نقش آنها در تحولات سیاسیاجتماعی مصر با روش توصیفیتحلیلی و با رهیافت جامعهشناسی تاریخی است. بهنظر میرسد بهعلت ماهیت علومی که از زمان ایوبیان در الازهر رواج یافت، اصلاحات محتوایی سیدجمال و عبده تداوم پیدا نکرد و کارساز نشد و بهجای آن، اصلاحات ساختاری محمدعلی پاشا در الازهر موثر واقع شد و نقش این دانشگاه را در تحولات سیاسیاجتماعی جامعه مصر به حداقل رساند.
Throughout its history, Al-Azhar University has undergone some changes. Before and after the recession in Ottoman era, with the rise of Mohammad Ali Pasha, this university entered a new phase. In this period, Al-Azhar became completely dependent on the government financially. Seyyed Jamal took important steps toward reforming this scientific center that were followed by Abdeh. Each of the mentioned reform projects had certain social-political consequences in Egypt society. Employing descriptive-analytical as well as historical sociology approach, this paper investigated the nature of Al-Azhar reform projects and their roles in social and political transformations in Egypt. It seems that due to the nature of sciences prevailing from Ayyubian era at Al-Azhar,content reforms of Seyyed Jamal and Abdeh were not continued and did not work well. Instead, the structural reforms of Mohammad Ali Pasha were effective at Al-Azhar and minimized the role of this university in the social and political changes of Egypt.
Machine summary:
سپس به منظور ارزیابی برنامة اصلاح، تعامل الازهر با نظام سیاسی و نیز اخوان المسلمین که جنبشی تشکیلاتی و از آرزوهای دیرینة سیدجمال بود، مط العه شده است تا میزان توفیق و تأثیرگذاری پروژه های اصلاحی الازهر در تحولات سیاسی اجتماعی مصر روشن شود.
این نوشتار نقد و ردی بر نظریة نخست تدا اسکاچپل و تأییدی بر نظریة دوم وی است ؛ چراکه مهم ترین عامل روی ندادن تغییرات و دگرگونی های بنیادین در سامان سیاسی مصر در دورٔە معاصر را باید در نبود تفکر انقلابی در جامعة نخبگان آن کشور که دانشگاه الازهر نماد آن است ، و در تودٔە مردم آن کشور جست وجو کرد.
پس از این دوره که الازهر گرفتار علوم نقلی محض بود که به فقه شافعی و کلام اشعری منحصر می شد و علمای آن به دلایلی به مسائل سیاسی اجتماعی مصر بی اعتنا بودند و دم فروبسته بودند، سیدجمال وارد مصر شد و تلاش کرد الازهر را اصلاح محتوایی کند.
وی با تصویب این قانون که شیخ الازهر را رئیس جمهور باید انتخاب کند، استقلال الازهر را برای همیشه از بین برد و این مرکز علمی به نظام سیاسی وابستگی کامل پیدا کرد و در عمل ، تابع و توجیه گر سیاست های دولت شد و تلاش سیدجمال و هواداران وی ناکام ماند.
این مط لوب محمدعلی بود و سیدجمال همواره از آن اعلام برائت و تنفر می کرد؛ برای مثال، موضع الازهر دربرابر رژیم صهیونیستی ثابت نبوده و تابع سیاست دولت های مختلف حاکم بر مصر بوده است .