Abstract:
پژوهش حاضر در پی آن است تا در یابد که چرا همکاری های نسبتا دیرینه جمهوری اسلامی ایران و جمهوری اسلامی پاکستان در حوزه اقتصادی به درجه هم تکمیلی نرسیده و با تسری به حوزه های امنیتی، از تهدیدها و چالش های مرزی نکاسته است؟ این پرسش مبنای پژوهشی با روش علی – تحلیلی و با ابزار کتابخانه ای قرار گرفته و این فرضیه طرح گردیده است که: ویژگی های دولت فرومانده و مداخله قدرت های مجاور منطقه ای و فرامنطقه ای، مهمترین عوامل عدم هم تکمیلی همکاری های اقتصادی ایران و پاکستان و سرایت آن به حوزه های امنیتی در فرو کاستن تهدیدها و چالش های مرزی بوده است. این فرضیه بر اساس نظریه ارنست هاس و در یک فرایند مقایسه ای با دو نظریه معمای امنیتی باری بوزان و معمای زندانی فیورن مورد بررسی قرار گرفته است. بررسی تطبیقی موضوع پژوهش در قالب سه نظریه مهمترین شاخصه آن است.
همسایگان شرقی ایران به دلایل علقه های مشترک تاریخی، دینی، فرهنگی و...از یک سو و وضعیت خاص داخلی این کشورها از سوی دیگر، همواره چالش ها و فرصت هایی را به موازات هم، از ناحیه مرزهای شرقی متوجه ایران نموده اند.
Syria is one of the the competitive areas in the Islamic Republic of Iran and Saudi Arabia's foreign policy. This country has important geopolitical and geo-economic appropriate، so it،s of interest to this regional powers. The strategic situation of Syria is crucially important for I.R.Iran and Saudi Arabia in terms of prestige in resistance movement، national security issues، and Competing together، and expansion of influence in the Middle East. So that Syria is a competitive field and their proxy war.Therefore it has been tried studied Iranian and Saudi Arabia diplomatic approach in Syria by means of descriptive and analytical method within framework of Game Theory. The question is that What is the significance of Syria for These two countries، and What is the policy of These in Syria after Bashar al-Assad، to be able to maintain thes position in the region? It is believed that Iran intends to exit from the existing geopolitical constraints and to expand influence in the Middle East and continuity of its strategic depth using strategic opportunities in Syria and Saudi Araba Following the aim of the policy; up for shortcomings in other regions.
Machine summary:
پژوهش حاضر؛ در پی آن است تا دریابد، چرا همکاریهای نسبتا دیرینة ایران و پاکستان در حوزة اقتصادی به درجة همتکمیلی نرسیده و با تسری به حوزههای امنیتی، از تهدیدها و چالشهای مرزی نکاسته است؟ این پرسش مبنای پژوهشی با روش علی – تحلیلی و با ابزار کتابخانهای قرار گرفته و این فرضیه طرح گردیده است که؛ ویژگیهای دولت فرومانده و مداخلة قدرتهای مجاور منطقهای و فرامنطقهای، مهمترین عوامل عدم همتکمیلی همکاریهای اقتصادی ایران و پاکستان و سرایت آن به حوزههای امنیتی در فرو کاستن تهدیدها و چالشهای مرزی بوده است.
این امر کمک میکند تا ضمن ارزیابی قدرت تحلیل نظریههای سهگانة مورد نظر در تطبیق با مسائل منطقهای بویژه منطقة خاورمیانه، علل و عوامل واقعی دخیل در ناکامی و ناکارآمدی روابط ایران و پاکستان، شناساییو یا کنترل عوامل مزاحم، کاهش تهدیدها و استفاده بهینه متقابل از فرصتها در جهت بهبود و ارتقای سطح کمی و کیفی روابط اقتصادی و سیاسی اقدام گردد.
روابط خارجی پاکستان را در درون یک مجموعة حداقلی امنیت منطقهای(ایران و پاکستان)بهعنوان دولتی ورشکسته با ساختار سیاسی، اجتماعی و اقتصادی شکننده، ترس مزمن ناشی از مسائل مرزی با هند و افغانستان و چشمداشت به حمایتهای برونمرزی جهت برونرفت از تنگناها وتوفیق در برابر رقبامیتوان در چارچوب نظریة باری بوزان نیز مورد تحلیل قرار داد.
در این پژوهش؛ ضمن آنکه در قالب نوکارکردگرایی با استفاده از نظریه ارنست هاس به ارزیابی و تحلیل روابط ایران و پاکستان پرداخته خواهد شد، میزان قدرت انطباق این نظریه در تحلیل همگرایی منطقهای در یک فرایند مقایسهای با دو مدل معمای امنیتی و معمای زندانی ارائه شده توسط بوزان و فیورن نیز مورد سنجش قرار خواهد گرفت.