Abstract:
در این مقاله برآن بودیم تا به مقوله آموزشوپرورش مسیر پیشرفت کشور، الزامات، چالشها پرداخته شود. در ابتدا سعی شده به این پرسش پاسخ داده شود که آیا دستیابی به حد کفایت و کارایی در نظامهای آموزشوپرورش، مستلزم عطف توجه و تمرکز فکری و مادی روی کدام عنصر یا مولفه این نظام است؟ بهعبارتدیگر، اگر از میان نهادها و ساختارهای اجتماعی، نهادهای تعلیم و تربیت، اولویت و اهمیت بیشتری در کمک به دستیابی به اهداف توسعه پایدار دارد آیا در درون این خرده نظام نیز میتوان ابعاد و عناصر متشکله را از حیث درجه اهمیت، اولویت و تاثیرگذاری بر دستیابی به اصلاحات و تغییرات، دستهبندی کرد؟ الزامات و چالشها در زمینه پیشرفت آموزشوپرورش و راهکارها کدام است؟ برای پاسخ به این سوال از روش تحقیقی از مطالب عنوانشده در کتابها و مقالات و سایتهای مختلف مرتبط با موضوع استفادهشده است. نتیجه بهدستآمده حاکی از آن است که با توجه ویژه به آموزشوپرورش از طرف دولت و مراکز خصوصی و حفظ استقلال سیاسی این نهاد از عوامل سیاسی دیگر، اختصاص بودجه و هزینه لازم در این زمینه، بازنگری روشهای آموزشی و تربیتی و سنجش، اهمیت نقش معلم در پیشرفت آموزشوپرورش و نحوه تعامل با جهانیشدن این نهاد و حفظ ارزشها، بخشهایی از راهکارهای پیشرفت آموزشوپرورش میباشد. امید است در مرحله عمل نیز بتوان از مطالب ارائهشده در این مقاله استفاده گردد.
Machine summary:
در ابتدا سعی شده به این پرسش پاسخ داده شود که آیا دستیابی به حد کفایت و کارایی در نظامهای آموزشوپرورش، مستلزم عطف توجه و تمرکز فکری و مادی روی کدام عنصر یا مؤلفه این نظام است؟ بهعبارتدیگر، اگر از میان نهادها و ساختارهای اجتماعی، نهادهای تعلیم و تربیت، اولویت و اهمیت بیشتری در کمک به دستیابی به اهداف توسعه پایدار دارد آیا در درون این خرده نظام نیز میتوان ابعاد و عناصر متشکله را از حیث درجه اهمیت، اولویت و تأثیرگذاری بر دستیابی به اصلاحات و تغییرات، دستهبندی کرد؟ الزامات و چالشها در زمینه پیشرفت آموزشوپرورش و راهکارها کدام است؟ برای پاسخ به این سؤال از روش تحقیقی از مطالب عنوانشده در کتابها و مقالات و سایتهای مختلف مرتبط با موضوع استفادهشده است.
از مطالعه وضعیت موجود در آموزشوپرورش کشورمان میتوان دریافت که در طول سالیان گذشته، تلاش موفقیتآمیزی براي شناسایی این چالشها و مقابله با آنها به عمل نیامده و اگر هم کاري صورت گرفته جامع و کامل نبوده و نظام آموزشی کشور کماکان به روش سنتی خود اداره میگردد.
بهطور نمونه بهتر است دانشکدههای روانشناسی و علوم تربیتی که بیشتر زمینههای آموزشی و پژوهشیشان با آموزشوپرورش مرتبط است، با دانشگاه فرهنگیان ادغام گردند و رشتههایی نظیر روانشناسی بالینی نیز که بیشتر در حیطۀ تشخیص و درمان بیماریهای روانی، تحصیل و کارآموزی میکنند، به وزارت بهداشت و آموزش پزشکی واگذار شود؛ زیرا در این صورت دانشجویان این دانشگاهها با دانشآموزان و مدارس نیز ارتباط خواهند یافت و فرصت خوبی برای کسب تجارب عملی و انجام پروژههای پژوهشی برای آنها فراهم خواهد شد و به کمک کارهای پژوهشی آنها مشکلات آموزشوپرورش نیز شناسایی و رفع خواهد گردید.