Abstract:
سابقه و هدف: طلاق والدین یکی از رویدادهای تنشزا و استرسآور برای فرزندان است و آنان
را در معرض مشکلات روانشناختی متعددی قرار میدهد و در این میان مداخلة معنوی
میتواند به سازگاری» بهبود روابط میانفردی و در نهایت توانمندسازی این قشر از دختران
منجر گردد. ازاینرو پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی مشاورة گروهی مبتنی بر معنویت
بر روابط مثبت با دیگران و پذیرش خود در دختران» بعد از طلاق والدین انجام شده است.
۶سالهای بودند که والدینشان از هم جدا شدند و در سال تحصیلی ۱۳۹۶-۹۷ در مدارس
شهر کرج مشغول به تحصیل بودند؛ از میان این افراد. تعداد ۲۰ نفر به شیوة نمونهگیری
دردسترس انتخاب شدند و در دو گروه آزمایش و کنترل (هر کدام ۱۰ نفر) بهطور تصادفی
جایگزین شدند. آزمودنیهای گروه آزمایش در هشت جلسة دو ساعته بهصورت گروهی
مداخلات را دریافت کردندء درصورتی که گروه کنترل مداخلهای دریافت نکرد. بلافاصله بعد از
اتمام جلسات درمانی» پسآزمون از نمونهها گرفته شد. برای گرداوری دادهها از پرسشنامة
بهزیستی روانشناختی ریف استفاده شد. اطلاعات بهدستآمده نیز با روشهای آمار توصیفی و
تحلیل کوواریانس چندمتغیّری (MANCOVA) تحلیل شد. در این پژوهش هم موارد
اخلاقی رعایت شده است و مولفان مقاله هیچگونه تضاد منافعی گزارش نکردهاند.
یافتهها: بر اساس نتایج بهدست آمده» مشاورة گروهی مبتنی بر معنویت در افزایش روابط
مثبت با دیگران و پذیرش خود دختران, بعد از طلاق والدین تاثیر معناداری داشت (p>۰/۰۵).
نتیجه گیری: با توجه به یافتههای موجود.ء به نظر میرسد که مداخلة معنوی بر افزایش روابط
مثبت با دیگران و پذیرش خود دختران بعد از طلاق تاثیر دارد. ازاینرو میتوان با برنام
مشاورة گروهی مبتنی بر معنویت برای بهبود و ارتقای بهزیستی روانشناختی آنان اقدام عملی
نمود.
خلفیة البحث وأهدافه: ان طلاق الوالدین یعتبر من أکثر الأحداث المرهقة والمجهدة لأولادهم مما
یجعلهم عرضة لشتی المشاکل النفسیة. ومن هذا المنطلق فإن بامکان التدخل المعنوی أن یؤدی إلی
التکیف وتحسین العلاقات الشخصیة وبالتالی تمکین هذه الفئة من الفتیات. فالغرض من الدراسة
هذه، تحدید مدی فعالیة الارشاد الجمعی القائم علی المعنویة فی العلاقة الایجابیة مع الأخرین وقبول
الذات لدی الفتیات مابعد طلاق الوالدین.
منهجیة البحث: اجریت الدراسة الحالیة بطریقة شبه تجریبیة ذات مجموعتین. اشتمل المجتمع
الاحصائی کافة الفتیات التی تتراوح اعمارهن 12 الی 16 سنة من والدین منفصلین وکن یدرسن فی
مدارس مدینة کرج عام 18 - 2017 الدراسی؛ تم اختیار 20 طالبة بطریقة اخذ العینة المتاحة وتم
تعیینهن عشوائیا إلی مجموعتی التجریبیة والضابطة) فی کل مجموعة 10 طالبة (. تلقت المجموعة التج ریبیة
تدخلا بصورة جماعیة ولمدة ثمان جلسات) لکل جلسه ساعتان (بینما لم تتلق المجموعة الضابطة ای
تدخل. وبعد انتهاء جلسات العلاج، تم اجراء الاختبار البعدی من العینات. ولغرض جمع البیانات تم
استخدام استبیان " ریف" للرفاه النفسی. تم تحلیل المعطیات مستخدم ا مناهج الاحصاء الوصفی
وتحلیل التغایر متعدد المتغیرات) MANCOVA (. تمت مراعاة جمیع الموارد الأخلاقیة فی هذا
البحث واضافة الی هذا فإن مؤلفی البحث لم یشیروا الی ای تضارب فی المصالح.
الکشوفات: وفقا للنتائج، إن الارشاد الجمعی القائم علی المعنویة له تأثیر دال احصائیا علی تعزیز
العلاقة الإیجابیة مع الأخرین وقبول الذات لدی الفتیات بعد طلاق الوالدین) 05 / 0P <.)
الاستنتاج: بالنظر إلی النتائج، یبدو أن التدخل المعنوی یؤثر علی تصعید العلاقات الإیجابیة مع
الآخرین وقبول الذات لدی الفتیات بعد الطلاق. ولهذا یمکن اتخاد الخطوات العملیة من أجل تحسین
وتعزیز الرفاه النفسی من خلال الارشاد الجمعی القائم علی المعنویة.
Background and Objective: Parents getting divorced is a stressful situation for the children that may expose them to many psychological problems. However, spiritual intervention can lead to adaptability, improved interpersonal relationships and, finally, empowerment of female children of divorce. The purpose of this study was to examine the effectiveness of group counseling model based on spirituality on the development of positive relations with others and self-acceptance in girls of divorce. Methods: This was a quasi-experimental study involving two groups. The sample population included all girls whose parents had got divorced and were school students in Karaj, Iran, in the educational year 2017-2018. Out of the sample population, a total 20 girls were selected via accessible sampling method. Ten girls were assigned to the experimental and 10 to the control group. The experimental group received the treatment in eight (two-hour) sessions while the control group received no treatment. Immediately after the last treatment session, posttests were administered to the participants. Ryff’s Psychological Wellbeing Questionnaire was applied for collecting data. The collected data were analyzed using descriptive statistics and MANCOVA. In this study, all the ethical considerations have been observed and the authors reported no conflict of interest. Results: The results showed that group counseling model based on spirituality had a significant effect on the development of positive relationships with others and self-acceptance in girls of divorce (P <0. 05).
Conclusion: According to the findings, it seems that spiritual intervention is effective in increased positive relations with others and self-acceptance in girls after their parents’ divorce. Therefore, practical measures can be taken through group counseling based on spirituality to improve and promote their psychological wellbeing.