Abstract:
یکی از میراث کمتر شناختهشده از طریقۀ کبرویۀ فردوسیه، اثری است که در سال 1321 ق. به شیوۀ چاپ سنگی در آگره منتشر شده و شامل سه رسالۀ کوتاه به نامهای راحتالقلوب و وفاتنامه و وصیّتنامه است. دو رسالۀ نخست بهطور مستقیم به شرفالدّین منیری (661؟‑782 ق.) پیوند مییابد؛ چراکه راحتالقلوب یکی از ملفوظات به جا مانده از شرفالدّین است که اندیشههای او و نیز طریقۀ کبرویۀ فردوسیه و تعلیمات مشایخ آن را در آینۀ این اثر میتوان بازیافت. وفاتنامه نیز گزارش آخرین روز حیات شیخ منیری است که یکی از مریدان خاصّ شیخ با نام زین بدر عربی (م: پس از 782 ق.) نوشته و از چند جنبه، در شمار ارزندهترین متون صوفیانۀ فارسی در شبهقارّه است. رسالۀ سوم نیز بهطور غیر مستقیم با شرفالدّین مرتبط است؛ زیرا وصیّتنامۀ نجیبالدّین فردوسی (م: 732 ق.) است که پیر و مراد شیخ منیری بوده و بهسبب بررسی علمی آرا و افکار شرفالدّین و مشخّص کردن آبشخورهای فکری و تأثّرات وی، از اهمّیت بسیاری برخوردار است. این مقاله بر آن است تا با روش کتابخانهای، ضمن معرّفی کامل این چاپ سنگی و سه رسالۀ منتشر شده در آن، اهمیّت هریک از آنها را در شناخت بیشتر و بهتر شرفالدّین و طریقۀ کبرویۀ فردوسیه نشان دهد.
One of the less recognized heritages of Sufi order Kubrawiyya Ferdowsiyeh is a work which was published using lithography in Agra in 1321 A.H. including three short epistles named Rahat Al-Gholoub, Vafat Nameh and Vasiat Nameh. Two first epistles are directly related to Sharafoddin-e Manyari (661?-782 A.H.), because Rahat Al-Gholoub is one of the utterances left by Sharafoddin that his thoughts, Sufi order Kubrawiyya Ferdowsiyeh and the teachings of its spiritual guides can be found in. Vafat Nameh is also a report of the last day of Sheykh-e Manyari’s life, written by one of the particular novice of Sheykh called Zeyn-e Badr-e Arabi (death: After 782 A.H.) and in some aspects is one of the most valuable Persian Sufi texts in the subcontinent. Third epistle is also indirectly related to Sharafoddin-e Manyari, because it is Najiboddin-e Ferdowsi’s (death: 732 A.H.) testament who was the master of Sheykh-e Manyari and it is very important for the scientific study of the opinions and thoughts of Sharafoddin and the identification of his intellectual sources and influences. This research tried to introduce this lithography and three epistle published and show their importance recognizing better Sharafoddin-e Manyari and Sufi order Kubrawiyya Ferdowsiyeh.
Machine summary:
«راحت القلوب » به عنوان نخستين رساله در اين چاپ ، صفحات دو تـا بيسـت را در بر گرفته ، سپس «رسالۀ وفات نامۀ حضرت مخدوم الملک شيخ شرف الحق و الحقيقة و الـدين احمـد يحيـي منيـري قدس الله سره العزيز» به عنوان دومين رساله ، در صفحات بيست و يک تا سي و يک آمده و در پايـان نيـز وصـيت نامه با سرنويس «رسالۀ حضرت خواجه نجيب الدين فردوسي الموسوم به «وصـيت نامه » کـه بـه وقـت بيعـت ، حضـرت مخدوم شاه شرف الدين منيري را عطا فرموده شد»، در صفحات سي و دو تا سي و چهـار آمـده اسـت .
گفتني است مجلس دهم راحت القلوب را نميتوان از گونۀ نه مجلس ديگر دانست ؛ زيرا در نه مجلـس نخسـت ، شيخ منيري در جايي حضور داشته و مريدان و حاضراني از او پرسش ميکرده انـد، امـا در مجلـس دهـم از همراهـي مولانا آمون با شرف الدين از دوازده سالگي تا پيري ياد شـده ، سـپس ضـمن اشـاره بـه ديـدار شـيخ منيـري و خواجـه اسحاق مغربي (م : ۷۷۶ ق .
)١، از پرسش از شرف الدين دربارٔە خوردن چونه که از صـدف سـوخته درسـت ميشـده ، ذکري به ميان آمده و در پايان نيز از تقاضاي مردم از حاکم آن زمان ، مبني بر نذر يـک قطعـه زمـين يـاد شـده و اينکـه شيخ منيري آن را به مولانا آمون بخشيده تا آن را تکيه و آرامگاه خود کند و به او حکم کرده که «چون آبـاد خواهـد بـود، آرامگاه فقيران و مسکين و وابستگان است » (راحت القلوب و وفات نامۀ حضـرت مخـدوم الملک ...