Abstract:
اﯾﻦ ﺗﺤﻘﯿﻖ ﻣﯽﮐﻮﺷﺪ ﺗﺎ» ﻧﺴﺒﺖ «و ﯾﺎ ﺧﻼف و وﻓﺎق ﺑﯿﻦ آنﭼﻪ ﻋﺮﻓﺎن و ﺗﺼﻮف اﺳﻼﻣﯽ) در ﺑﯿﻦ ﺟﻮاﻣﻊ ﻣﺴﻠﻤﺎنﻧﺸﯿﻦ ﻗﺮن ﻫﺎی ﭘﻨﺠﻢ ﺗﺎ ﻫﻔﺘﻢ ﻫﺠﺮی ﻗﻤﺮی (ﻧﺎﻣﯿﺪه ﻣﯽﺷﻮد را ﺑﺎ ﺟﻨﺒﺶﻫﺎی ﺳﯿﺎﺳﯽ-اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ در ﺷﮑﻞ و ﻓﺮم اﻣﺮوزی، ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻧﻤﺎﯾﺪ. داﻣﻨﻪی اﯾﻦ ﻣﺒﺤﺚ ﺑﺴﯿﺎر ﻓﺮاﺗﺮ از ﯾﮏ ﯾﺎ ﭼﻨﺪ ﮐﺎر ﺗﺤﻘﯿﻘﯽ در ﻗﺎﻟﺐ ﻣﻘﺎﻟﻪ اﺳﺖ اﻣﺎ ﺳﻌﯽ ﺑﺮ آن ﺑﻮده اﺳﺖ ﺗﺎ اﻓﻖﻫﺎﯾﯽ ﮔﺸﻮده ﮔﺮدد و زﻣﯿﻨﻪ ﺑﺮای ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت دﯾﮕﺮ آﻣﺎدهﺗﺮ ﺷﻮد. ﭼﻪ اﯾﻦﮐﻪ ﺑﻨﺎﺑﺮ آنﭼﻪ از ﺳﻨﺖ ﻋﺮﻓﺎﻧﯽ ﻣﺎ اﮐﻨﻮن در دﺳﺖ اﺳﺖ، ﺷﺮاﯾﻂ ﺑﺎﻟﻘﻮه ﻣﺴﺎﻋﺪی ﺑﺮای اﯾﻦ ﮐﺎر وﺟﻮد دارد. ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ اﯾﻦ ﮐﺎر ﻧﻤﯽﺗﻮاﻧﺴﺖ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺳﻮال ﭘﺮﺻﻼﺑﺘﯽ ﭼﻮن» آﯾﺎ ﺗﺼﻮف ﻋﻠﺖ اﺻﻠﯽ ﻋﻘﺐﻣﺎﻧﺪﮔﯽ ﻣﺎ ﺑﻮده اﺳﺖ؟«ﻧﯿﺰ ﺑﯽﺗﻔﺎوت ﺑﺎﺷﺪ. ﻟﺬا ﭘﺎﺳﺦﻫﺎﯾﯽ در ﮐﺎﻧﺘﮑﺴﺖ ﻣﻮﺿﻮع اﺻﻠﯽ ﺑﻪ آن داده ﺷﺪه اﺳﺖ ﮐﻪ ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺮای ﺧﻮاﻧﻨﺪه ﺑﯿﺶ از آن ﮐﻪ راﻫﻨﻤﺎﮔﺮ ﺑﺎﺷﺪ، ﺳﻮاﻻت دﯾﮕﺮی را ﻧﯿﺰ اﯾﺠﺎد ﻧﻤﺎﯾﺪ. و اﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮع ﺑﻪ ﺟﻬﺖ داﻣﻨﻪدار ﺑﻮدن ﻣﺒﺎﺣﺚ اﺳﺖ و ﻧﻪ ﻓﺮم ﮐﺎر. ﻣﻮﺿﻮع ﺑﺎ آﯾﺎ ﺻﻮﻓﯿﻪ ﺟﻨﺒﺶ اﺳﺖ ﺑﻪ ﻧﺤﻮی آﻏﺎز ﻣﯽﮔﺮدد و ﭘﺎﯾﺎن ﻣﯽﭘﺬﯾﺮد. ﯾﻌﻨﯽ ﺳﻌﯽ ﺑﺮ آن ﺑﻮده ﮐﻪ ﻧﺸﺎن دﻫﯿﻢ از اﺑﺘﺪا ﻫﻢ ﻣﻨﺎﻗﺸﻪ در ﺟﺎی دﯾﮕﺮی اﺳﺖ و ﻟﺰوﻣﺎ ﭘﺎﺳﺦ ﺑﻪ ﺳﻮال ﻗﺪﯾﻤﯽ و ﭘﺮﻣﺨﺎﻃﺐ، ﭘﺎﺳﺦ ﻧﯿﺎزﻫﺎی ﻣﺎ ﻫﻢ ﻧﺨﻮاﻫﺪ ﺑﻮد و ﭼﻪ ﺑﺴﺎ در ﺑﺎزﺧﻮاﻧﺶ ﻣﺴﺌﻠﻪ از ﻧﻘﻄﻪ ﻧﻈﺮی دﯾﮕﺮ، ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﻮﯾﻢ ﮐﻪ ﺧﻮاﺳﺘﮕﺎه اﺻﻠﯽ ﺳﻮال ﻣﺎ ﮐﻪ ﻣﺒﺘﻨﯽ ﺑﺮ ﯾﮏ درد و ﭘﯿﭽﺶ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ اﺳﺖ، از ﮐﺪام آﺑﺸﺨﻮر ﻓﺮﺑﻪ ﻣﯽﺷﻮد.
This research tries to find the so-called "proportion" or the contradiction and agreement between mysticism and Islamic Sufism (in the Muslim societies of the fifth to seventh centuries of the lunar Hijra) with political-social movements in the form of Today's form, read this domain The discussion is much more than one or more research works in the form of an article, but there has been an effort to open horizons and make the ground more ready for other studies. Adi for this work There is. Also, this work could not be indifferent to the solid question, "Was Sufism the main cause of our backwardness?" Therefore, answers have been given in the context of the main topic, which may be more important to the reader than Be a guide, questions create another as well. And this topic is for the purpose of having a discussion and not a form of work. The topic is whether the movement begins and ends in a certain way. That is, there was an attempt to show that there was a controversy from the beginning. It is another And necessarily, the answer to the old and popular question will not be the answer to our needs, and maybe in re-reading the question from another point of view, we will realize that the main demand of our question, which is based on a social pain and twist, is from which water? Shokhor gets fat.
Machine summary:
چطور ميتوان به راحتي ادعا نمود که اساسا مسئله ي جنبش هاي سياسي-اجتماعي که موضوعي مربوط به ارزش ها و مقتضيات زمان کنوني است با تصوف و قيام هايي که صوفيان در قرون گذشته عليه نظام هاي حاکم وقت خود انجام داده اند، ارتباطي دارد؟ اما اگر اين ادعا مطرح گردد که صوفيه در آخرين قيامي که در سال هاي اخير انجام داد، به يک نظام سياسي مستقل رسيد، چطور؟ در اينجا بايد به دو نکته توجه شود.
نخست آن که طرح اين گزاره که "اقتضا و ارزش هاي کنوني با گذشته و زماني که جنبش هايي در اين سو و آن سو توسط صوفيان ايجاد گرديد، متفاوت است "، دقيقا چه معنايي دارد؟ چه ارزش و ملاکي براي اين گذار وجود دارد؟ ويژگيهاي جنبش هاي کنوني با قيام هاي صورت گرفته در گذشته ، کدام اند و چه تفاوت (هايي) با يکديگر دارند؟ آيا اين موضوع شامل همه ي قيام ها و مبارزات مردمان با حاکمان وقت در طول تاريخ و جغرافيا است ؟ با چه متر و معياري ميتوان حال را با گذشته از اين نظر جدا نمود؟ دوم آن که بسترمند کردن رابطه ي تصوف و حاکميت سياسي در زمينه ي تاريخي، فرهنگي، اجتماعي و سياسي آن چه کمکي به شناخت ما از فرهنگ ميکند و رابطه ي آن با تاريخ اجتماعي در ايران امروز چيست ؟ پس ميبينيم که اين موضوع که تصوف و عرفان به جهت بيارتباطي آن با امر سياسي، مسئله ي امروز ما نيست و بايد به کناري رود، کاملا مناقشه برانگيز است و تا حدود بحث (شامل دلايل شکل گيري تصوف ، تکيه ي اصلي آن ، انحرف ها و انتظارها از تصوف و ...