Abstract:
مکتب اصولی محقق نائینی بر مبانی کلامی و فلسفی معینی مبتنی است . این پژوهش به شیوه توصیفی، تحلیلی و با تکیه بر منابع کتابخانهای ، در پی پاسخیابی این سؤال است که ، مکتب اصولی محقق نائینی مبتنی بر چه شاخصه هایی می باشد؟ نتایج پژوهش نشان میدهددر مجموع این محورها شاخصههایی مهم برای مکتب اصولی نائینی میتوان بدست آورد. اول: نظریه پردازی مانند نظریه متمم الجعل و نظریه تسهیل. دوم: قاعده محوری به معنای بکارگیری قواعد عقلی و فلسفی برای حل مسائل اصولی مثل ارتباط عرض با معروض و اقسام تقابل وجود با عدم و تفکیک قضیه خارجیه از حقیقیه. سوم: تعمیق بخشی به مباحث تحلیلی مثل تفاوت جعل با مجعول و تفاوت علل تکوینی با تشریعی. چهارم: تدقیقات عقلی در مباحث استظهاری که گاه همراه با ابتعاد از فهم عرفی است در مانند مفهوم شرط و وصف و بحث از ماهیت وجوب تخییری. پنجم: انسجام بخشی به مباحث اصولی که هم در بیان مبانی کلامی و فلسفی مباحث اصولی شناخته میشود و هم در ترابط بخشی میان مباحث اصولی مانند ارتباط اطلاق مقامی با متمم الجعل
Machine summary:
١. قاعدة خلود و استمرار شريعت محقق نائيني در باب تعارض ادله ، قاعده جاودانگي و خلود شريعت را ميپذيرد؛ مثلا دربارة تقديم نسخ بر تخصيص به ادعاي آنکه نسخ از قبيل تقييد اطلاق زماني دليل است و بر تخصيص افراد تحت عام مقدم ميباشد، ميفرمايد که اين استدلال نوعي مغالطه است چون نسخ در واقع رفع حکمي ثابت است و ثبوت احکام شرعي در همۀ زمان ها از جهت اطلاق ادله نيست بلکه از جهت حديث نبوي «حلال محمد(ص ) حلال الي يوم القيمه و حرامه حرام الي يوم القيمه » (اصول کافي، باب البدع و المقاييس ) و ديگر ادله دال بر استمرار احکام شرعي است و اگر در موردي نسخ ثابت شود به منزلۀ تخصيص اين ادله است و نه تقييد ادلۀ اوليه و البته ميتوان استمرار احکام را از باب اطلاق دليل و به مقدمات حکمت دانست ؛ مثلا در «اوفوا بالعقود» اگر استمرار حکم را نپذيريم لازمۀ آن لغويت تشريع وجوب وفاست .
(هاشمي شاهرودي، ١٤١٧، ج ١، ص ٢٤٥) اعتراض ديگري بر مبناي نائيني از سوي محقق عراقي وارد شده است بدين تفصيل که تصوير وضع حروف بدان گونه که نائيني مي فرمايد مبتني بر امکان وجود ذهني ماهيت مهمله به عنوان موضوع له براي اسماء به صورت مجرد از اطلاق و تقييد است در حالي که محال است طبيعت لابشرط مقسمي در ذهن بيايد بلکه همواره در ضمن طبيعت بشرط شي ءيا بشرط لا در ذهن ميآيد و اگر به شرط شي ء باشد پس تقييد معاني اسمي توسط حروف در مرحلۀ سابق بر کلام موجود است و اين خلاف نظريه 61 ايجادي بودن حروف است و اگر بشرط لا باشد پس ايجاد ربط ميان معاني اسمي توسط حروف محال خواهد بود.