Abstract:
این مقاله با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی و چارچوب نظری قدرت نرم به دنبال تبیین نسبت جنگ نرم و امنیت فرهنگی در جمهوری اسلامی ایران به طرح این سوال پرداخت که جنگ نرم چگونه درتضعیف امنیت فرهنگی نقش آفرینی می کند. در پاسخ این فرضیه مطرح شد که جنگ نرم، باسازوکارهای فرقه سازی، جریان سازی فرهنگی، اشاعه و تحمیل سبک زندگی، ازخود بیگانگی و دامن زدن به شکاف نسل ها با استفاده از ابزارهای رسانهای به استحاله شدن امنیت فرهنگی کمک می کند. یافته ها نشان می دهد که امنیت فرهنگی محصول سازگاری میان سه سطح نخبگان، مردم و دولت است و ناسازگاری و عدم برنامه ریزی میان این سه سطح منشا ناامنی فرهنگی و بی ثباتی معرفتی می شود. تقویت نخبگان اعم از نخبگان مذهبى، سیاسى و فرهنگى در تعمیق بخشی اشکال ارزش ها و باورها و تبدیل آنها به سمبل های رفتاری، شکل دادن به ذهنیت و رفتار مردم جامعه در تامین امنیت فرهنگی نقش بسزایی دارند.
The present article seeks to explain the relationship between soft warfare and cultural security in the Islamic Republic of Iran. The author's main question is sometimes how soft warfare plays a role in undermining cultural security. Acculturalization, dissemination and imposition of lifestyle, alienation and incitement of generational gaps using media tools help to transform cultural security Findings show that based on the theoretical framework presented in this article, cultural security is the product of adaptation It is between the three levels of elites, the people and the government, and the incompatibility and lack of planning between these three levels is the source of cultural insecurity and epistemological instability. Strengthening the elites, including religious, political and cultural elites, play an important role in deepening the forms of values and beliefs and turning them into behavioral symbols, shaping the mentality and behavior of the people of the society in providing cultural security.
Machine summary:
يافته هاي پژوهش نشان مي دهد که فرهنـگ همـواره برتئـوري ها و نظريه پردازيهاي مديريت اجتماعي به عنوان محور و شـاکله سـاختاردهي و سـازمان دهـي نظـام مطرح بوده است و با مطرح شدن پاردايم جهاني شدن براهميت آن افزوده شده است کيسـيان پـورنقي (١٣٩٠) در مقاله اي تحت عنوان «درآمدي بر شـناخت ابعـاد تهـاجم فرهنـگ » بـا اسـتفاده از روش توصيفي و اسنادي به اين نتيجه ميرسد که جلوه ها مقابله با آن تهـاجم فرهنگـي را مـيتـوان بـه دو دسته ي بيروني، همچون : تلاش براي دين زدايي، ايجاد روحيه ي خودباختگي فرهنگي، ترويج افکار، انديشه هاي غربي و دروني، همچون : عقب ماندگي علمي و صنعتي، فقر اقتصادي، غفلت کـارگزاران 143 فرهنگي تقسيم کرد.
آنها ضمن تاکيد و مقـدم خوانـدن ارزش هاي فرهنگي و معکوس خواندن رابطه ميان آن دو به اين نتيجه رسيدند که جنگ نرم بـا تغييـر ارزش هاي جامعه و اخلال در روند دروني شدن ارزش ها باعث تضعيف امنيت اجتماعي مـي شـود و جامعه زماني مي تواند امنيت اجتماعي خود را حفظ کند که روند دروني شدن فرهنگ به درستي طـي شده باشد.
تاثيري که جهاني شدن بر اين بعد از امنيت ملي گذاشته است ، مربوط به افزايش نيروهاي نفوذ کننده متقابل به ويژه افزايش مهاجرت ، پناهندگي، جريان يافتن ارتباطات فردي، قومي و گروهي مي شود؛ به علاوه انقلاب اطلاعاتي و گسترش ارتباطات بين المللي موجب تعارض ميان فرهنگ ملي و روند يکسان سازي و يکپارچه سازي فرهنگي در سطح جهان گرديده است (يـزدان پنـا و همکـاران ، ١٣٩١: ٣) به اين ترتيب جنگ نرم در سايه انقلاب اطلاعاتي و ارتباطي نه تنها زمينه هاي نفوذ خود را گسترش داده بلکه به يکي از عناصر تعيين کننده در تهاجم به امنيت فرهنگي ساير کشور هـا تبـديل شده است ..