Abstract:
«ادراک باطنی» از مفاهیم شایع در حیطه معرفتشناسی و نفسشناسی نزد فیلسوفان مسلمان است که در مقابل ادراک ظاهری یا حسی یا مانند آن، قرار میگیرد. اما بااین وجود و با بررسی مواضع متعددی از عبارات فیلسوفان مسلمان، به نظر می رسد که این گونه ادراک، نیازمند واکاوی و وضوح مفهومی بیشتری بوده و ادراک باطنی در همه موارد، به یک معنا به کار برده نمیشود. این پژوهش درصدد است تا با تحلیل منطقی عبارات صدرالمتالهین -به مثابه فیلسوفی که نگاهی وجودی و تشکیکی به علم و ادراک داشته و تحلیلهایی عمیقتر از ادراک ارائه میدهد- به بازخوانی معانی متعدد ادراک باطنی در چارچوب فکری این فیلسوف بپردازد. رهآورد این مطالعه، نشانگر آن است که ادراک باطنی حداقل در دو معنا به کار می رود: «ادراک درونی» و «ادراک مفهومی(غیبی)» که به تریبت در مقابل ادراک حسی ظاهری و ادراک بیواسطۀ و شهودی قرار میگیرد. دخالت «مفهوم» و وجود ذهنی در مورد دوم، مسلتزم آن است که نسبت «مفهوم» و «معنا» نیز واکاویده شود؛ واکاویای که در ضمن خود، نسبت «معنا» و «صورت» و «ماده» را برجسته و تبیین کرده و در نهایت، منجر به خوانشی سوم و متفاوت از ادراک باطنی میگردد: ادراک باطنی به مثابه «مکاشفه معنوی و ادراک معنا». در این خوانش، ادراک باطنی مشاهده مستقیم معنا (به مثابه حقیقت و بنیان صورت) است که در مقابل آن، ادراک حسی و مشاهدۀ صور مثالی قرار خواهد گرفت.
Inner perception" is one of the common concepts in the field of epistemology among Muslim philosophers, which is opposed to external or sensory perception or the like. However, by examining several text and expressions of Muslim philosophers, it seems that this type of perception requires more analysis and conceptual clarity, and Inner perception is not used in the same sense in all cases. This research tries to reread the multiple meanings of inner perception by logical analysis of Sadrul Matalhin's expressions. The results of this study show that inner perception is used in at least two meanings: "internal perception" and "conceptual (hidden) perception", which is in contrast to external sensory perception and immediate and intuitive perception. Based on the involvement of "concept" and mental existence in the second case, the relationship between "concept" and "ma'na" should also be analyzed; An analysis that highlights and explains the relationship between "ma'na" and "form" and "matter" and ultimately leads to a third and different understanding of Inner perception: Inner perception as "spiritual revelation and perception of "ma'na". In this view, inner perception is the immediate intuition of … (as the truth and basis of “form”), which is opposed to sensory perception and the observation of exemplary forms.
Machine summary:
پرسشی که میتوان آن را چنین بازگو کرد: آیا مفاهیم ذهنی و آنچه در سطح ذهن پدیدار میشود، همان معنا و مدرَک باطنی انسان است؛ به بیان دیگر، آن هنگام که یک فاعل شناسا امری را فهم میکند، لزوماً در حال ادراک یک معناست، یا بالعکس، هنگامی که مکاشفهای معنوی رخ میدهد، آیا این مکاشفه در سطح ذهن و مفاهیم است که پدیدار میشود؟ اساساً چه نسبتی بین مفهوم و معنا و ادراک مفهومی و ادراک معنوی برقرار است؟ در مسیر کاوش و تحلیل مذکور، پرسش از نسبت مفهوم و معنا، پرسشی اصیل خواهد بود و دریافتی صحیح از نسبت بین مفهوم و معنا بهمثابه یکی از وجوه مفارقت جدی فلسفهی اسلامی با فلسفهی جدید غرب پس از دکارت را تاحدی نمایان میکند؛ فیلسوفی که نفس انسان را به جوهر شناسنده تقلیل داد و ذهن و انسان را همسان قلمداد کرد (دکارت، 1391، صص41-42-47).
اگر عقل تام باشد، معانی ادراکشده نیز تام و کامل بوده و مشوب به وهم نیست که این مرتبه فقط پس از تجرد تام برای معدودی از انسانها و اولیای الهی حاصل میشود، اما اگر عقل تام نبوده و مشوب به وهم و ناظر به تدبیر بدن باشد، چنانکه در اغلب نفوس بشری چنین است، معنای ادراکشده نیز مشوب به وهم و خیال و تمثلات صوری است و تجرد تام ندارد (صدرالمتألهین، ۱۹۸۱، ج9، ص125) در بیانی جامع چنین میتوان گفت که صورت وجه تشخص و تعین معناست که در قوس نزول و تنزل، پدیدار شده و سپس در مرتبهی جهان مادی و با ترکیب اتحادی با ماده، اجسام و صور مادی را پدید میآورد۲۰.