Abstract:
هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر عمل به شریعت در تکامل انسان است. در نزد حکیمان، اعمال و مناسک شرعی علاوه بر چهره ظاهری و اعتباری، از حقیقت باطنی برخوردار است. باطن اعتبارات شرعی، هویت روح انسانی را میسازند و موجب تکامل معنوی انسان میگردند. تمام اعتباراتی که در شریعت صورت گرفته است، دارای تکیهگاهی حقیقی بوده و از آثار عینی برخوردار است. با روش تحلیلی- توصیفی نشان داده شد که عمل به شریعت، یگانه مسیر جهت وصول به کمالات معنوی است. مناسک شرعی، منفصل از حقیقت و معنویت نیست. پس، انسان میتواند در همین عالم باطن اعمال خود را مشاهد کند. به میزان پایبندی انسان به شریعت، اتصال او به حقایق ملکوتی معناپذیر است.
The purpose of the present study is to review the effect of obedience to religion in human perfection. For the wise men, religious acts and rituals have an inner truth in addition to their apparent and credential face. The inner truth of religious credits builds up the identity of the human soul and facilitates spiritual perfection. All the credits conducted in religion rely on a true basis and have objective consequences. Using a descriptive-analytic method, it was revealed that obedience to religion is the only way to reach spiritual perfection. Religious rites are not separated from truth and spirituality. Therefore, humans can observe the inner soul of their acts in this world. Humans can achieve divine truth based on how much they are committed to religion.
Machine summary:
حکيمان گاهي مقصــود از شــريعت را، قوانين جزئي ميدانند که خداوند در ابعاد مختلف جعل فرموده اسـت و گاه شـريعت را مجموعه گسـترده دين در سـه حوزه ، عقايد، اخلاق و احکام معنا ميکنند و گاهي نيز در نگاه آنان ، شريعت تمام آموزه هاي سلوکي را در برميگيرد (ملاصدرا، ١٣٨٥، ص ٤٩٢).
٥. معناي پنجم دو گونه اسـت : (الف ) گاهي حقيقت وجود با مفهوم بيان ميشـود که در اين صـورت ، وجود، فردِ حقيقيِ آن مفهوم است و مفهوم ، وجودي حقيقي در خارج دارد.
حال آنکه در خارج آنچه موجود اسـت ، وجودي با ذات و حقيقت رئيس نيسـت ، بلکه فقط يک فرد با خصـوصـيت هاي معين اسـت که به نحو اعتبار، فرد و مصـداق اين مفهوم درنظر گرفته شـده اسـت (جوادي آملي، ١٣٨٩ب ، ص ٣٢٥).
اگر مفهوم اعتباري، هيچ گونه ارتباطي با واقعيت نداشته باشد، امکان اثر حقيقي در خارج را نخواهد داشـت و چون مفاهيم اعتباري داراي اثر هسـتند، ريشـه در حقيقتي نيز دارند (جوادي آملي، ١٣٨٦ الف ، ص ٢١).
با اعتبار، امري محقق ميشـود که خود واسـطه اي براي تحقق حقايق ديگر در عالم ميشـود، اين خود گواه اسـت که اعتبارات ، معدوم محض نبوده اند و بهره اي از وجود را دارند (جوادي آملي، ١٣٩٠، ص ١٢٦).
به تعبير ديگر، مجموعه شريعت ، بيان اعتباري از عالم هستي است ؛ به گونه اي که تمام اجزاء و ارکان شــريعت از واقعيتي تکويني برخوردار اســت که در عوالم ديگر به صــورت عيني و حقيقي ظاهر ميشــوند (جوادي آملي، ١٣٨٧، ج ١، ص ١١٧).